نظر کونتز مبنی بر این که مدرسه باید مسؤولیت نوسازی جامعه را بر عهده بگیرد، با مخالفت شدید روبرو شد. او به عنوان کسی که طرفدار رژیم شوروی است، مورد انتقاد و اعتراض قرار گرفت. انتقادات بر این اساس بود که مدرسه (یک مؤسسه نسبتا ضعیف) نمی تواند چنین وظیفه عظیمی را به انجام برساند، اما نظر کونتز تنها به مدرسه مربوط نمی شد، بلکه بنیادگرایی او بسیار فراتر از این می رفت. در حقیقت، او خاطرنشان می کرد که مدرسه نباید هیچ نوع اصلاحی را ترویج نماید، بلکه در عوض باید به کودکان بینشهایی از آینده بدهد و کوشش کند تا وفاداری و اشتیاقشان را در تحقق این بینش به اثبات برساند.» به نظر وی، تمام مؤسسات و فعالیتهای اجتماعی باید به دقت مورد بازبینی قرار گیرد، و مدرسه مانند یک ابزار منطقی عمل می کند که می توان از طریق آن این بازبینی را انجام داد. با این حال، اصلاح واقعی باید کل فرهنگ را شامل شود.
 
کونتز دارای کتابهای متعدد که بیش از په کتاب او در زمینه فرهنگ و تعلیم و تربیت شوروی است . و نیز صدها مقاله می باشد. او عده زیادی دانش پژوه، مربی و نیز اصلاحگر اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است؛ تأثیر فلسفی او قبل از هر چیز به فلسفه تعلیم و تربیت محدود شده که این محدودیت نیز به فلسفه بازسازی منحصر می گردد، اما در عین حال، این تأثیر فوق العاده زیاد بوده است.
 
تئودور برامید (۱۹۰۴ - ۱۹۸۷ م): با نفوذترین کسی که نظریه بازسازی را به صورت یک فلسفه تعلیم و تربیت کاملا رشد یافته بنا کرد، تئودور برامید بود. وی مؤلف کتابهای بسیاری از جمله: به سوی یک فلسفه بازسازی شده تعلیم و تربیت، تعلیم و تربیت به عنوان یک قدرت، و الگوهای فلسفه تعلیم و تربیت، است. برایلد فلسفه، و تعلیم و تربیت تدریس می کرد. وی در پورتوریکو زندگی و تدریس می کرد و در برخی از دانشگاههای بزرگ آمریکا سمت‌هایی داشت. برامید به نظریه بازسازی به عنوان یک فلسفه بحران می نگریست؛ این نگرش نه فقط در زمینه تعلیم و تربیت، بلکه در زمینه فرهنگ نیز وجود داشت. او انسانیت را بر سر یک دو راهی می دید که یک راه آن به هلاکت منجر می شود، و در صورت تلاش، راه دیگر به رستگاری می انجامد. بیش از هر چیز، او نظریه بازسازی را به عنوان فلسفه ارزشها، اهداف و مقاصد می دید. اگر چه درباره شیوه ای که ما باید برگزینیم طرز تفکر خاصی داشت، با این حال، خاطرنشان می کرد که به هیچ وجه مطمئن نیست کدام مسیر را باید برگزینیم.
 
به عقیده براملد، ما در فرهنگ جدید با انبوهی از آشفتگی‌ها و تناقض گویی‌ها مواجه هستیم. از یک طرف توانایی بسیاری برای انجام خوبی‌ها داریم و از طرف دیگر توانایی فوق العاده‌ای برای نابودی در ما وجود دارد. لذا، باید برای ادامه زندگی اهداف روشنی تدوین کرد. به بیان جامع تر، این امر مستلزم وحدت جهان است. برخورداری از یک حکومت جهانی و یک تمدن جهانی که در آن همه نژادها، ملیتها، رنگها، آرا، و عقاید، در یک هدف مشترک، که برقراری صلح جهانی وقرار گرفتن تحت نظم بین المللی است، به هم پیوسته اند. یکی از فعالیتهای عمده فلسفه، تحقیق در معانی و اندیشه‌های مختلفی خواهد بود که در زمینه این هدف محوری «وحدت جهانی» وجود دارد. ما به یک نگرش ارزشی و دموکراتیک نیازمندیم؛ نگرشی که طبق آن انسان خودش را باور کند، توانایی اش را برای اداره خویش و حکومت برخویش در ارتباط با همنوعانش باور کند. در حیطه حکومت جهانی، این امر به مفهوم سیاستگزاری اکثریت و فراهم آوردن امکان انتقاد برای اکثریت است. یکی از ابزارهای اساسی که از طریق آن می توان به چنین اهدافی دست یافت، تعلیم و تربیت است.
 
اساسا براملی تلاش کرد تا ما را با امکانات متعدد آشنا کند. کارل پوپر در کتاب جامعه باز و دشمنانش از مهندسی جزء به جزء در مقابل رویکرد آرمانی در زمینه مسائل جامعه سخن می گوید. سخنان پوپر آشکارا بر طرفداری از رویکرد اول دلالت دارد. اتفاقات زیادی مورد بررسی قرار گرفته که طی آن اندیشه جامعه باز، که در آن امکانات متعدد جستجو می شود، ترویج می گردد. او با رویکرد آرمانی مخالف بود، زیرا احساس می کرد که اهداف دراز مدت ممکن است تثبیت شود و قابلیت انعطاف برای دگرگونی را نداشته باشد.
 
با این حال، براملد به کارگیری هر دو رویکرد، یعنی هم اهداف آرمانی و هم ابزار جزئی را بسیار با ارزش می دانست. وی نیاز به مهندسی جزء به جزء (تفصیلی) را اساس کار روزانه به حساب می آورد، اما این نیاز بایستی در جهت اهداف خاص هدایت شود هر چند ممکن است اهداف از یک زمان تا زمان دیگر تغییر کند. چنان که پرپر می گوید، اهداف می تواند انعطاف ناپذیر باشند. اما از دیدگاه براملد چنین چیزی درست نیست؛ او مخالف مطلق گرایی در اهداف است کما این که مخالف مطلق گرایی در هر چیز دیگری نیز هست. براملد که هم یک خیال پرداز و هم مردی فعال بود، پیشنهادهایش بیشتر ذهنی بود تا این که کاملا قابل اثبات باشد. او کسی بود که پیش انگارهای معینی درباره کمال پذیری مداوم افراد و جامعه داشت.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص280-278، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387